آقای همسر احساس میکنم روحیه ش خیلی آسیب دیده انقد تو زندگیش اذیت شده و سختی کشیده که با کوچکترین مسئله ای بهم میریزه

دلم خیلی براش میسوزه

چند روز پیش باهم دعوامون شد که بعدا میگم چیشد بشدت بهم ریخت تو خواب ناله میکنه و گریه میکنه

خیلی نگرانشم سعی میکنم دعوا و اوقات تلخی نکنم که تو روحیه ش تاثیر نذاره اما باز یادم میره و ناراحتی پیش میاد

تصمیم گرفتم جلوی زبونم رو بگیرم و کمتر بهش چیز میز بگم و حرف بزنم تا کمتر غر بشنوه😬😅

خداروشکر با درمان های خونگی دندون دردم خوب شده چند شب خودمو بستم به دهانشویه نمک و سعد کوفی و میخک همش تو دهنم بود کل عفونت دندون مو کشید بیرون

اول باید برم بیمه مو تمدید کنم بعد برم ایمپلنت کنم این دندون مو که گفتم بکشم دندون نیست قبلا پر کرده بود که در اومد و نصف دندونش خودش شکست و الان فقط ریشه ش مونده که باید کشیده بشه امیدوارم به جراحی نیاز نداشته باشه خودش در بیاد

آقای همسر میگه یه طرف دندون تو الان ایمپلنت کنم اون طرفش رو فعلا باشه سال بعد پول دستمون اومد انجام بده

واقعا بدون دندون نمیشه زندگی کرد😁😅😂

الان اومدیم شمال اینجا بشدت هوا سرده جون میده تا لنگ ظهر تو پتو های پشمی ضخیم بخوابی

دلم شدید جنگل میخواد

نمیدونم کی بشه باهم بریم جنگل البته شب جمعه ای ویلا و کلبه اینا رزروه بعید بدونم به ما بدن بازم به آقای همسر میگم که بره بپرسه اگه خالیه رزرو کنیم

کاش پسرک بزرگ بود انقد استرس مریض شدنش رو نداشتیم🥲